بال های بسته
عنوان:
بال های بسته
کد کالا:
امشب به اندازه تمام سال های عمرش سرشار از احساس بود . دلش می خواست ، دلش اشک می خواست دلش مادرش را می خواست و زانوی مهربانش و دستا گرمش را که نوازش کند.موهایی را که سال هها بود نوازشگری نداشت .در میان این حس عجیب، وجودش لبریز از انرژی بود. دلش ساعت ها پیاده روی می خواست آن هم تنهایی تا مرور کند حرف های سانیار را و تصور کند نگاه مهربانش را و ساعت ها بر خود بلرزدحتی از نگاهی که او می دزدید.دلش تنهایی میخواست با حضور سانیار!دلش در آن لحظات عجیب عشق می خواست و عاشقی و جوانی کردن را.دلش باران می خواست با چتری دو نفره تا در حاشیه ی خیابان و دوشادوش سانیاردر تاریکی شبی که تنها روشنی آن لامپ های تیر برق های شهرداری است، روی زمین خیس قدم بزند. دلش گرمای دستان مردانه ی او را می خواست تا دستان زنانه اش در احاطه آن فشرده شود. همه ی این ها را با هم دلش در آن لحظات حساس می خواست و برای رسیدن به همه ی این ها بال هایش را باز می کرد تا می توانستپرواز کند اما وجدانش یادش آورد سال هاست بال هایش بسته است.
نویسنده:ويراستار:شابک:9786006893235
نوبت چاپ:دوم
ناشر:آرینا
قطع کتاب:رقعی
نوع جلد:شمیز
تعداد صفحه:888
تیراژ:800